دوست گرامی محمد جواد در یک جا اشتباه کردند.شفاعت نمی تواند از جانب پیامبر مانند دست از بدن باشد.زیرا دست و بقیه ی بدن یک وجود واحد یعنی من را میسازد و تمامی عمل من از جانب اندیشه ی من صورت می گیرد.اما من و مثلن پیامبر دو شخص جداگانه ایم.هرکس بر اساس اعمال خودش پاداش میگیرد.اگر هرکس ذره ای نیکی کند نتیجه ی آن را میبیند و نه کس دیگر.و برعکس.موفق باشید.

محمدجواد خسروسرشکی

سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:08

با سلام.
به علت کمی وقت به برخی از ایرادات وارده به قرآن پاسخ می دهم.
۱)بریدن دست دزد،شرایطی دارد مثلا نباید از روی فقر باشد.بار اول اگر تمام شرایط برقرار بود،یک بند از انگشت او و دفعه دوم با احراز شرایط یک انگشت و همین گونه بر شدت مجازات افزوده می شود.
2)در مورد منزلت زن:
هرکس عمل نیکی انجام دهد،چه مرد چه زن، در حالیکه ایمان به خدا دارد پس ما او را در زندگانی خوش و با سعادت زنده می گردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که کرده به او عطا می کنیم. ( نحل 97 )
این یکی از آیات قرآن در مورد مساوات زن و مرد.
نگارنده این متن،البته به نظر من ملاک هایی که برای زن می شناسد ملاک های غربی است.
غرب،تمام امتیازها و کارایی مرد را به زن داد و بالعکس و در نهایت نام آنرا انسانیت گذاشت.
اسلام،همه را انسان می داند که به دو زیر شاخه غیر یکسان مرد و زن تقسیم می شود.
مجموعه هایی با اشتراکات بسیار.
3)خونریز بودن اسلام:در کل جنگهایی که در زمان پیامبر انجام شد،حدود1100نفر کشته شدند،در حالی که لشگر پیامبر برای فتح مکه حدود 10000نفر بود.اگر به زعم شما آیاتی که از کشتار کفار بدست مسلمان نقل می کنید همه جا کاربرد داشت،چرا پیامبر مکه را بدون کشتار فتح کرد؟
4)من در 14 سالگی پس از تحقیق درباره ادیان دیگر مسلمان شدم،نه این که وراثتی از پدر و مادرم مسلمان شده باشم.قرآن را می خواهید بشناسید،سیره علی ابن ابی طالب را بخوانید که خود را قرآن ناطق خواند.
5)با جرأت می گویم که تمام احکام اسلام بدنبال این هستند که توتم مسلمین،خدا باشد و بس که نهایت دین داری را "دوست داشتن بر اساس خدا و دشمن داشتن بر اساس خدا" می داند.
صدقه،خمس،زکات و ... همگی برای دل کندن از مادیات است.من شنیده ام از افرادی که خمس نمی دادند ولی حالا خمس می دهند و مدعی هستند که برکت در زندگی شان بیشتر شده و یا روستاهایی که علت افزایش محصول کشاورزی خود را پرداخت خمس و زکات می دانند.
6)لطفا کمی انصاف به خرج بدهید؛در قرآن با این که از مثالهای معمولی و روزمره آن موقع استفاده شده به پیامبر تهمت جادوگری می زدند،حالا اگر در مورد موتور های اتمی صحبت می کرد چه می گفتند!!!
7)در مورد آیه 33 سوره احزاب،درست از کلمه انما به بعد طبق شأن نزول آیه (به ماجرایی که طی آن آیه نازل شده،شأن نزول می گویند.)به علی،حسن،حسین،فاطمه و خود پیامبر اشاره می کند.
در ضمن یک نکته از زبان عربی:اگر یک پسر در یک جمعیت میلیاردی از زنان باشد تمام صیغه ها و ضمایر برای آن جمع،مذکر است.
8)در مورد بخشش گناهان پیامبر،گناهان شیعه حقیقی و نه شناسنامه ای،گناهان پیرو حقیقی و نه اسمی،در آخرت شفاعت مشود.
چگونه؟
اگر دست من خطایی بکند،به اسم من تمام می شود چون مطیع محض من است.اگر شیعه یا پیرو هم مطیع محض باشد،به واسطه عزیز بودن پیامبر نزد خدا تمامی مطیعانش بخشیده میشوند.
(قبول دارم که این مثال کمی شک در زمینه جبر و اختیار می تواند ایجاد کند.)
9)شما می گویید "پیامبر می گوید: قرآن کلام خداست و تا آخرالزمان جوابگوی بشر است،پس چرا این همه ایراد دارد؟"
من هم چند سؤال از شما دارم:
الف)آیا نشنیده اید که پیامبر فرمود به قرآن و عترت متمسک شوید که آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند؟
ب)اگر من به یک پزشک کتاب تحلیل ماتریسی سازه را بدهم آیا می فهمد یا باید "دکتر کاوه" یا شخصی همتراز ایشان باشد تا آن پزشک مطلب را بفهمد؟
(اگر جوابتان به سؤال دوم پاسخ مد نظر من باشد،جواب سؤال اول هم معلوم می شود؟
چون بنده کمتر نشانه ای از رجوع به 14 معصوم دیدم این سؤالات را مطرح کردم.)
یک توصیه نیز به عنوان هموطن داشتم:
یک تنه پیش قاضی رفتن،یا قاضی را اشتباهی فرض کردن هم خطاست.
لطفا اگر نکته ای دیدید من را در جریان بگذارید،من پیرو حقیقت هستم و فعلا اسلام را حق یافتم،امیدوارم شما هم به حقیقت برسید.البته منظورم اسلام نبود،خود خود حقیقت بود.

من واقعا از شما دوست عزیز متشکرم
من سعی کرده ام در این وبلاگ تقریبا همه نوع کتابی را بگذارم و قضاوت و تصمیم گیری با چشم باز و اگاهی بر عهده خود خوانندگان و بازدیدکنندگان است

نام

ایمیل

آدرس وبسایت