مثل اینکه دیوار ژان پل سارت شدهایم؟!انگار همین الان کشیش اومده تا ما را برای آداب گرگوریان به جلجیا ببرد ؟!شاید این بار مسیح شویم و از جلجیا پرواز کنیم. اما... حیف من حیف تو.....
سلام. ژسر آدم رو مطالعه کردم ولی چنگی به دل نمی زند.حرف تازه ای برای گفتن نبود همان تکرار .شبیه به نوشته های ناباکوف که هویت نویسندگی وسبک شناشی ندارد. دعوت به مراسم گردن زنی.
مثل اینکه دیوار ژان پل سارت شدهایم؟!انگار همین الان کشیش اومده تا ما را برای آداب گرگوریان به جلجیا ببرد ؟!شاید این بار مسیح شویم و از جلجیا پرواز کنیم.
اما...
حیف من
حیف تو.....
سلام.
ژسر آدم رو مطالعه کردم ولی چنگی به دل نمی زند.حرف تازه ای برای گفتن نبود همان تکرار .شبیه به نوشته های ناباکوف که هویت نویسندگی وسبک شناشی ندارد.
دعوت به مراسم گردن زنی.